آخرین خبرها از محمد ثنائی

Monday, April 23, 2007

چه خبر ؟

salam be hame

Saturday, January 06, 2007

فیلم برداری


خوب بد از مدتها وقت کردم چند خطی از خودم خبر بگم راستش خیلی گرفتار بودم . با یک نفر به نام جلال اشنا شدم که میخواست براش کلیپ بزنم و از جایی که من عاشق کلیپ زدن هستم دست رد به سینش نزدم وخدا را شکر همه چیز به خوبی وخوشی به پایان رسید و قرار شد 4 کلیپ دیگه را هم با من کار بکنه خوب خیلی سخت بود ولی با کمک بچه ها موفق شدیم کار آول را خوب به پایان برسانید براتون چنتا عکس از روزهای فیلم برداری میزام .

Tuesday, December 05, 2006

بسکتبال در تورنتو با بچه ها


این هم عکسی که این اواخر با بچه های بسکتبال گرفتیم جای شما هم خال بعد از یک روز خسته کننده خیلی حال می ده .یک خبر جدید برای انهای که کوروش و مانی خامه را می شناسند بعد ازمدتها بالاخره پیداشون کردم به همه شما سلام رسوندن کمی از بسکتبال بگم مثل همیشه تا دلتون بخواهد جرزنی و بزن بزن داره مخصوصا که تیم مقابل چند دست ببازه خلاصه ما نشود در عمر بسکتبالمون یک بازی درست حسابی بکنیم خلاصه بسکتبال تا بوده همین بوده ولی باز هم جای شکرش باقی است که دو روز در هفته یک عرقی میکنیم نه

Friday, November 03, 2006

جشن هالو وین در تورنتو

اما براتون از جشن هالو وین بگم به قول بعضیها ایرانیها این جشن را بهتر از جشن نوروز می گیرند به هر حال من که میگم هر جشنی مال هر ملیتی خوبه ولی خوب این دلیل نمیشه که آدم روز های ملی خودش را فراموش کنه به هر صورت ما که این طور نیستیم خوب ساعت 10 شب با بهاره قرار گزاشتیم که به مرکز شهر برویم خانم بختیاری زودتر رفته بود ولی ما چون کلاس داشتیم بعدا با روزبه راه افتادیم . در خیابان چرچ که محل گیها است این برنامه صورت می گرفت وهر جور آدمی در آنجا بود جای عبدی ودیگر دوستان عکاس هم خالی کلی عکاس و خبر نگار آمده بود من هم چنتای عکس گرفتم ولی خوب زیاد روش وقت نزاشتم این روزها هوا داره حسابی سر می شه ولی به قول بهاره این گیها شانس دارند چون هر سال هوا خوب بوده دیگه کمی چرخیدیم وبعد با احمد خان به خانه برگشتیم ویک خواب حسابی کردیم باور کنید که وقتی هوا سرد است آدم دوست نداره از خونه بیرون بیاد ولی خوب چاره چی

Wednesday, October 11, 2006

سانیا

بزارین از دختر سارا یعنی سانیا براتون بگم راستش وقتی خیلی کوچیک بود که بماند چون راستش نمی شود بغلش کرد ولی بعد از این که به یک سالگی رسید با من حسابی لج بود وتا من را می دید میزد زیره گریه (درست سارا) ولی بعد از یک سفری که من وبهاره خانه سارا وامید رفته بودیم با هم کلی رفیق شدیم در واقع از بغل به زور پایین می آمد ودیگه از عمو ممد نمی ترسید . این عمو هم داستانی داره که خود سارا می دونه خوب این هم عکس این خانوم خوشگله که به مالزی رفته بود امید وارم که به همشون خوش گذشته باشه از راه دور سانیا می بوسمت وامید وارم که زود ببینمت در ضمن این سارا خانوم گل خیلی با معرفت است وهمیشه از این دادش دور افتاده اش خبر می گیره

کاتج با خانواده آقای کاوه وبروجردی

خوب از این کاتیجی که با دوستان رفتیم براتون بگم راستش من از این که مدتی را در کنار دریاچه وجنگل بگزرانم که بدم نمی یاد یا بهتر است بگم خیلی خوشم میاد ولی این با خوشبختانه هوا هم خیلی خوب بود .صبح حدود ساعت 10 احمد خان ودیگر دوستان به دنبال ما آمدند وهمه راه افتادیم حدود 3 ساعت بیشتر راه نبود ولی خوب ما 4 ساعته رسیدیم جای خیلی راحتی بود به هر حال خیلی هم ارزون نبود سیستم خوب موزیک منظره روبه دریاچه دیویدی و در ضمن حمام خوب با جکوزی داشت جا همه خالی شب اول بعد از کمی گردش در هوا باز وخوب برای خوردن خورمه زیزی که از قبل زری خانم آماده کرده بود برگشتیم بعد مشروبی زدیم مشغول بازی ورق شدیم ما که باختیم ولی بهاره خوب روی شانس بود در آخر هم زری جون برنده شودن صبح روز از خاب بیدار شدم وجعبه ماهیگیری وکرمها را برداشتم وبه طرف دریاچه رفتم برای پیدا کردن جای مناسب مدت 45 دقیقه پیاده روی کردم راستش چون دور تا در ما زمین گلف بود وخیلی سخت میشود جا پیدا کرد خلاصه در نزدیکی ویلا که بودیم یک جای خوب پیدا کردم حسابی ماهی گرفتم در یک جای کوچک بیشتر از این نمی شود ماهی گرفت به هر حال اگر جای بیشتری برای رفتن بود حتما بهتر ماهی میگرفتم ولی خوب خدا را شکر از این که سوژه شوده بودم راحت شدم چون درفعه پیش که رفته بودیم نتونستم خوب ماهی بگیرم وروزبه هم ما را حسابی سر زبونها انداخت و خلاصه هر هر کر کر ولی خوب خوشبختانه دو وعده ماهی شود ولی اگر شما فکر کردین از سر من دست برداشتن که نه یک جور دیگه سوژه شودیم به هر حال کاری به این حرفا ندارم عصری به یک شهر کوچک در نزدیکی همان جا روفتیم شهر خوبی بود ولی سر ساعت 8 همه توی خانه هایشان می رفتن مثل انزلی فردا صبح هم دوباره به ماهی گیری رفتم خیلی بیشتر ماهی گرفتم ولی متاسفانه دیر کردم چون قرار بود حرکت کنیم وهمه شاکی شدن ولی خوب بعد از این که من رسیدم 3 ساعت بعد حرکت کردیم فقط دلشون میخواست من را مورد ... بگزریم خلاصه مسافرت از این جور دیرشدنا ووو داره این طور نیست ولی در کل خوب بود جای همه خالی

Thursday, September 28, 2006

سیب چینی با بچه های کلاس

این خبر را خدا راشکر وقت کردم به موقع بنویسم آخه شما ها که نمی دونید چقدر این سایت وقت من را می گیره که برای شما از خودم خبر بدم وبعد شما حال باز کردنش وهمچنید یک خط نوشتنش را ندارید باز هم سارا و امید یک برام یک چیزی نوشتن به هر حال بابا یک خط بنویسید در ماه هم بد نیست البنه رضا خوب همیشه زنگ میزنه بگزریم امروز با بچه های کلاس از طرف کلاس زبان ما را به تماشای باغ سیب بردن وبعد هرچی دوست داشتی می چیدی ودر آخر حساب می کردن باهات در ضمن عسل و چنتا چیز دیگه هم داشتن و قیمتش هم 5 تا 10 دولار در می امد که خوب بود بعد از آنجا به یک شهر کوچک قدیمی رفتیم تا یک قهوهای بخوریم وخستگی در بکنیم این مرد چینی که می بینید با من هست اسمش ما هست و خوب از وقتی آمدم این کلاس می شناسمش وبعد دانته معلممون است واین خانوم هم که می بینید معلم یک کلاسه دیگه است ولی من معمولا وقت استراحتمون را در کلاس پیش این می رم وبا هم گپ می زنیم خیلی مهروبون است ومن را دوست داره مگه تو عالی هستی آخه یک کلیپ درست کردم با بچه های کلاس که خوب این هم در کلیپ بود به هر حال برای من بعد نیست چون بیشتر حرف می زنم خلاصه این هم از این روز خوب البته جون بارون هم نبود.

Tuesday, September 26, 2006

ماه مبارک رمضان بر همه عارفان و عاشقان مبارک باد.

ماه رمضان هم شروع شوذ خوب مثل هر سال بهاره شروع به روزه گرفتن کردن وراستش خیلی هم سخت است چون روزها خیلی بلد شده در هر حال من که قراره بگیرم ولی هنوز ... خوب یاد آن روزها در تهران بخیر یعنی پارسال در واقع هر دفعه مگن ماه رمضان من یاد لارا می افتم که چه با جدیت هر کسی که روزه می گرفت در آخر برایش کادو می خرید ویا خوردن غذا دورهم صبح روز خلاصه بعضی چیزها در تهران خیلی حال میده .نمیدونم امسال از شما کی روزه گرفته لارا و مازیارو امید را می دونم که گرفته اند ولی از دیگران چیزی نمی دونم در هر حال خوش باشید دور هم وما را هم فراموش نکنید وامید وارم خدا در این ماه خوب یک کادوی حسابی به همه ما بده نه خوب بد که نیست از راه دور می بوسمتون البته بعد از افطار