یک شب دور هم
یک شب بعد از جشن تابستانی ایرانیها با خانواده جعفرخان به خانه رفتیم لازم به تضیح است که من در این جشن به عنوان فیلم بردار بودم وحدود 5 ساعتی فیلم گرفتم خدا را شکر یکی از بروبچه های تلویزیون هم به ما سری نزد خوب کار ایرانی بهتر از این نمیشه بعد در آخر شب خاله فریما وممی والبته مریم را دیدم بهاره هم با آنها بود قرار بود به یک بار برویم ولی چون جا نداشت به خانه رفتیم با چنتا آب جو وغذا(مرغ که مریم خجالت) داده بود شب خوبی را گذراندیم جا همه خالی بعد از خودن شام به دیدن فیلم عروسیمان نشستیم.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home