سال نو مبارک 1385
صبح سال نو برای خرید و کمی کار های عقب مانده به بیرون رفتم وقرار بر این شد ساعت 11 به خانه برگردم ولی کمی دیر کردم چون کارم طول کشید بعد که به خانه برگشتم با بهاره پشت در کمی ماندیم... خلاصه هرجوری بود دوش گرفتیم و به کار های عقب مانده از روز قبل که خیلی هم زیاد نبود رسیدیم . قبل از سال نو با مامان وبابا ی بهاره صحبت کردیم وهمچنین محمد علی وروزبه و دایی انوش وخاله فلور خلاصه خیلی حال وهوای تهران و عید را به ما داد خانواده ثنایی هم کرج بودند به همین خاطر در اولین فرصت از حال آنها هم با خبر خواهیم شد. برنامه تلویزیون تورنتو هم خوب نبود چون ... به هر حال جایی همه را خیلی کردیم کمی مشروب خوردم . بعد با محمد علی احمد زاده چت کردیم که خوشبختانه با بقیه هم صحبت کردیم که خیلی هم خوب بود . بعد از تمام شدن صحبتمان به کتابخانه رفتیم تا مراسم سال نوی ایرانیها را ببینیم هوا سر بود ولی قابل تحمل از آنجا برای گرم شدن و خودن کافی به یک کافی شاپ رفتیم این کافی خوردن ها 2تاخوبی داره یکی که گرم میشیم دوم که یک استراحتی می کنیم خلاصه بعد به خانه رفتیم احمد زحمت کشید وبه دنبال ما آمد تا ما را به خانشان ببرد از ساعت 5:30 خانه لی لاو احمد بودیم تا ساعت 11:00 شب . مهمانی خوبی بود جای همه خالی سبزی پلو با ما هی خوردیم وحسابی گپ زدیم میگن که من خیلی حرف زدم ولی خودم فکر نمی کنم در هر حال روز اول فروردین به این شکل شروع شد وامید وارم که امسال سال خیلی خوبی برای همه ایرانیها با شد ودر این سال جدید به هرچیزی که می خواهند برسند(پول) به همه کسانی که چه در اینجا (کانادا) وچه در ایران این وب لاگ من را می خوانند سال نو را تبریک می گویم و آرزوی سلامت و روزهای بسیار خوبی همراه با موفقیت برایشان دارم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home